کد مطلب:164613 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:139

دقیقة اخری
شیخ فخرالدین طریحی نجفی در كتاب منتخب روایت داشته كه:

چون امام حسین در هنگام سفرش به كوفه به منزل سوقه رسید دورتر از مردمان به جائی نشست. به ناگاه مردی از كوفه رسید. پس جناب شهادت مآب از آن شخص استفسار از اخبار اهل كوفه فرمود. آن شخص عرض كرد كه: ای آقای من! بیرون نیامدم از كوفه تا این كه دیدم مسلم بن عقیل و هانی را كه ایشان را كشته بودند و سر ایشان را برای یزید - لعنة الله - فرستادند. پس آن جناب فرمود: (انا لله و انا الیه راجعون) [1] و آن مرد رفت. و هیچ یك از اصحاب به آن اطلاع نیافت. و برای مسلم دختری بود یازده ساله كه به همراه جناب شهادت مآب بود. پس چون امام حسین - علیه السلام - از جای خود برخاست به سوی خیمه آمد. پس آن دختر را خواست و او را اعزاز [2] فرمود و نزدیك خود، او را جای داد. پس آن دختر احساس شر نمود. برای این كه امام حسین - علیه السلام - سر و پیشانی او را دست كشیده بود؛ چنان كه با یتیمان به جای آوردند. پس گفت: ای عمو! (و بنا بر بعضی از نسخ ای خالو) من ندیدم تو را كه پیش از امروز چنین كاری با من كرده باشی گمان آن دارم كه پدرم شهید شد. پس آن جناب نتوانست كه عنان گریه را نگه دارد و فرمود كه: ای دختر من! پدر تو می باشم و دختران من خواهران تو می باشند. پس آن دختر فریاد كرد، و واویلا گفت. پس اولاد مسلم این كلام را شنیدند، آه حزین


كشیدند و گریه ی بسیار كردند، و عمامه بر زمین انداختند. راوی گفت كه تامل كرد امام حسین در این حالت و قتل مسلم بن عقیل و این كه اهل كوفه همان كسانی بودند كه اعانت كردند بر قتل امیرالمؤمنین و غارت امام حسن و خنجر زدن بر ران امام حسن پس گریست، گریستن شدیدی تا این كه ریش مباركش به اشك تر گردید [3] .

مؤلف این كتاب گوید كه: مس اجنبی اجنبیه را حرام است و پیغمبر و امام در این حكم با سائر انام شریك می باشند به جهت قاعده ی اشتراك در تكلیف. پس چگونه امام حسین سر و پیشانی آن دختر را مسح كرد و حال این كه با او محرمیت نداشت. و از این قبیل اخبار بسیار است كه با عصمت منافی است. چنان كه ورود یافت كه امام غائب - علیه السلام - بدن زنی را مسح كرد كه به آزار فالج گرفتار بود و بلافاصله شفا یافت و همچنین چشم زن كوری را مسح كرد و بینا شد. و همچنین وارد شده است كه امام حسین - علیه السلام - بدن زنی را كه برص داشت مس نمود پس شفا یافت. و جواب از قضیه ی امام حسین این كه محتمل است كه آن دختر از همشیره ی امام حسین بود كه رقیه، دختر امیرالمؤمنین، باشد و او زوجه ی مسلم بود. و مؤید این مقال است این كه در بعضی از نسخ ای خال بدل عم ورود یافته. جواب دیگر این كه شاید محرمیه به سبب رضاع [4] باشد. و جواب در سائر موارد پس محتمل است این كه مس امام از بابت ضرورت باشد و مانند مس طبیب مریض را با عدم محرمیت برای علاج كردن. اگر بگوئی كه امام قادر است این كه بدون مس شفاعت كند در نزد خدای تعالی برای شفای مرض پس ضرورت مس منتفی خواهد بود. جواب گوئیم كه شاید در واقع علتی باشد كه بدون مس رفع مرض نشود و آن علت در نزد ما پنهان باشد. جواب دیگر این كه؛ شاید مس كننده ملكی از ملائكه باشد كه به امر قائم - علیه السلام - آن مریض


را مس كرده یا به امر امام دیگر و نسبت رفع مرض به امام از بابت اسناد به سوی سبب امر باشد و این داخل در مجاز عقلی خواهد بود و ملائكه محرم باشند زیرا كه این احكام شرعیه خاص جن و انس است. و اما قول محتشم شاعر، در دوازده بند و آن كه: «سرادقی كه ملك محرمش نبود» پس آن از باب اغراق است و آن از جمله ی محسنات معنویه است كه در علم بدیع مذكور است. جواب سوم این كه؛ شاید مس كننده بدن مثالی امام باشد و بدن مثالی محرمیت دارد و یحتمل این كه مس نمودن از بابت تصرف در خیال ممسوس به باشد به این نحو كه او خیال مس كند و در واقع مس حاصل نشده باشد - و الله العالم. و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون الا لعنة الله علی القوم الظالمین.

بحمد الله كه بر رغم زمانه به پایان آمد این دلكش فسانه.

بدان كه این ذلیل ضئیل محتاج به افاضات كردگار جلیل جمیل مؤلف كتاب اكلیل با زبان الكن كلیل و خامه ی كاسسر قاصر با بیان قلیل گر چه تمامی اخبار محنت آثار واقعه و داهیه ی غاضریه را ننگاشته برای خوف از تطویل لیكن لب لباب آن وقایع را از مقاتل معتبره با بیانات كافیه ی وافیه ی شافیه ی علیل و غلیل با تأویلات و توجیهات و دقائق و رقائق و حقائق به قدر مقدور از افاضات و توجهات یگانه ی دوران، حضرت صاحب الزمان - به قدر مدت هفت ماه در این كتاب مسطور است به نحوی كه برای مبتدی و منتهی و طالب علم و عوام از انام مفید است و لله الحمد كه انجام این نامه مصیبت شمامه در سوم شهر شعبان المعظم است. از شهور سنه 1288 (هزار و دویست و هشتاد و هشت) از هجرت نبویه - علیه السلام - اختتام یافت. امید كه نزد مردمان از ارباب بصایر و بصارت سودمند و در نزد امام مغموم مهموم مقتول پسند آید. و لله الحمد و الصلاة علی محمد و آله.


[1] بقره 156:2.

[2] اعزاز: عزيز كردن، گرامي داشتن.

[3] منتخب الطريحي:372.

[4] رضاع: شير خوردن.